هیئت پنج تن آل عبا (ع)                                                        www.aleabaa.ir

اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَهلِبَیتِ النُبُوَه (ع)

شاید این جمعه بیاید شاید .......



قدوم ارزشمند شما مهمانان گرامی را به دیده منت ارج می نهیم

وبلاگ حاضر با تلاش گروه فرهنگی هنری هیئت پنج تن ال عبا علیه السلام در جهت تبعیت از دین مبین اسلامی و با اشاعه به مذهب تشییع و گردآوری مطالب آموزنده که بر گرفته از روایات و احادیث ائمه اطهار علیهم السلام می باشد.

بدیهی است آنچه که باعث می شود روحیه صد چندان نسبت به بروز رسانی و درج مطالب ارزشمند ،احادیث معصومین (ع) و روایات مستند کتب شیعه و یا در زمینه ارائه اشعار اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام کوشا باشیم نظرات مفید و سازنده شما مهمانان گرامی است که امیدواریم از ما دریغ نکنید.

ضمن تقاضای مجدد از شما نسبت به ارسال نظرات می توانید به تصویر ذیل کلیک کرده تا به جایگاه نظرات هدایت شوید

با تشکر فراوان


                          ارادتمند خاندان عصمت و طهارات علیهم السلام: خادم الحسین ع

www.aleabaa.ir


حجاب حجاب حجاب

آی بانواگر مسلمانی..
چه شد ازچیست لخت وعریانی؟!!
روسری راگرفتی ازسر خود
گوئی ازپوششت پشیمانی
ازچه شلوارخود زدی بالا
وزحجاب ازچه رویگردانی
عفّتت راحراج کردیّ و
مدلی گشته ای خیابانی
باسری لخت وپای بی جوراب
خویشتن راتومینمایانی!!
چه شده شرم؟ کوحیای تو؟!!
که شدی غرق در هوسرانی!!
چون حجاب ازوصیّت شهداست
زین سفارش چرا گریزانی؟!
زشهیدان چگونه شرمت نیست
مگرازدشمنان آنانی
شدی ابوابجمعی دشمن
کاینچنین جلوه گر به میدانی
زده ای پشت پابه دین خدا
خصم پیغمبریُّ قرآنی
گرشدی بی حیاوشرمت نیست
پس بگو ازجنودشیطانی
هرکه ایرانی است باشرف است
تومگو اینکه هستم ایرانی
زن ایرانی است اهل حجاب
ازگذشته زعهدساسانی
گربه تصویرسنگی تاریخ
بنگری لحظه ای ویاآنی
بانوان باحجاب می باشند
میتوان دید درفراوانی
محسنی گفت بهربیداری
تااگرقدرخویش می دانی
نشوی دورازحجاب وعفاف
براساس بیان قرآنی
گرنباشی چنین،یقیناً هست
سهم تودرقضا،پشیمانی
غیردنیابدان صف محشر
قسمتت هست، نارسوزانی
تازه آنوقت میشودثابت
موردنفرت شهیدانی

شاعر: محمد محین زاده گنجی

شهادت مولی الموحدین امیرالمومنین علی علیه السلام تسلیت باد

انا انزلناه فی لیله القدر.....

 

 پسر ملجم شمشیر خود را برداشت و به مسجد آمد و میان خفتگان افتاد.

امیر مومنان حضرت على علیه السلام اذان گفت و داخل مسجد شد و خفتگان را بیدار ‏كرد.

سپس به محراب رفت و ایستاد و نماز را آغاز كرد .

به ركوع و سپس به سجده رفت.

 چون سر از سجده نخست برداشت، ابن ملجم او را به شمشير کين ضربت زد .

ابن ملجم گریخت .

علی علیه السلام  در محراب افتاد و مردم بانگ برآوردند امیرالمومنین ع  كشته شد.

 

در آستانه ي شبهاي قدر و شهادت مولاي عدل و وفاداري حضرت علی علیه السلام

اين شبها را قدر مي دانيم واز درگاه الهي براي همه مومنان توفيق در عبادت ،

شهامت در راستگويي ،

وفاي به عهد ،

آمرزش  گناهان ، را طلب مي کنيم،

اميد که به يمن اين ماه مبارک مستجاب الدعوه شويم.

ملتمس دعای خیر از شما بزرگواران

یا علی مدد ادرکنی

درک شبهای قدر

 

«قدر» در لغت به معناى اندازه و اندازه‏ گیرى است.

بنا بر دیدگاه حكمت الهى، در نظام آفرینش، هر چیزى اندازه‏ اى خاص دارد و هیچ چیزى بى‏ حساب و كتاب نیست.

جهان حساب و كتاب دارد و بر اساس نظم ریاضى تنظیم شده، گذشته، حال و آینده آن با هم ارتباط دارند.

اما تعبیر فلسفى قدر، اصل علیت است.

اصل علیت همان پیوند ضرورى و قطعى حوادث با یكدیگر و این كه هر حادثه اى تحتّم و قطعیت ضرورى و قطعى خود و نیز تقدّر و خصوصیات وجودى خود را از امرى یا امورى مقدم بر خود گرفته است.

در این شب تمام حوادث سال آینده به امام زمان(عج) ارائه مى ‏شود و وى از سرنوشت خود و دیگران با خبر مى‏ گردد.

آقا امام باقر علیه السلام مى‏ فرمایند: در شب قدر به‏ ولى امر (امام زمان عج) تفسیر كارها و حوادث نازل مى‏ شود و وى درباره خویش و دیگر مردمان مأمور به دستورهایى مى‏ شوند.

در این شبها ی مبارک از خدای متعال آرامش و آسایش رابرای همدیگر بخواهیم و بهترینها را برای هم آرزو کنیم .

الهی بحق حضرت ارباب آمین

 

نوحه سینه زنی سنگین شهادت مولا علی  ع با سبک نوحه

 

 

 

جهت دریافت سبک نوحه به آخر مطلب مراجعه کنید

شعر حاضر سروده شده توسط شاعر محترم جناب آقای رحیمی

 

 

 

زمان غربت مولا

 

گرفته رنگ اشک و آه و التماس ،چشای محزون علی

یه عمره روضه می خونه برای یار، نگاه بی جون علی

 

پر از شوق، سفر می شه، دل خونش
دل اهل ،سماواته، پریشونش

خیمه زده، غبار غم ،تو چشمای پر شررش
یه عمره که، شکسته از، فراق یاس پرپرش

 

«آه و واویلا ، از غم مولا

داره آروم آروم میره کنار زهرا»

 علی غریبه(3)

 

میاد صدای قدمای خسته ای، تو کوچه های بی کسی

خیمه زده تو چشمای بی رمقش، ابر غم و دلواپسی

 

خبر داره ،فقط چاه از دل حضرت
آروم آروم می ریزه اشکای غربت

تو کوچه ها دلش میشه اسیر درد و اضطراب
یادش میاد ماجرای مدینه و زخم طناب

 

«آه و واویلا ، از غم مولا

داره آروم آروم میره کنار زهرا»

 علی غریبه(3)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

زمان ضربت خوردن

 

افتاده توی بستر دلخستگی یه پهلوون نیمه جون

شکسته مثل فرق حضرت علی ارکان هفت تا آسمون

 

شده عالم پر از شیون پر از ناله
می ریزه از چشای بارونیش لاله

نیگا کنید مثه مادر گرفته دست به پهلوهاش
نمونده از غم زهرا توانی توی زانوهاش

 

«چشاش یه دریاست ، لبریز غمهاست

از تو نگاش یه آسمون غریبی پیداست»

علی غریبه(3)

 

میون دست یتیمای شهر غم کاسه های کوچیک شیر

افطاری هاشونو همه نذر می کنند برای حضرت امیر

 

یکی یکی دارن با اشکای نم نم
می ذارن روی زخمای دلش مرهم

همه میگن ما می مونیم اسیر نور عین تو
تا دشت سرخ کربلا در سایة حسین تو

 

«چشاش یه دریاست ، لبریز غمهاست

از تو نگاش یه آسمون غریبی پیداست»

علی غریبه(3)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

لحظات شهادت

 

زینب اون با التماس وا می کنه، پلکای از خون ترشو

حسین و عباس اومدند تا بشنوند صحبتای آخرشو

 

آروم آروم می شه آمادة رفتن
داره میگه با گریه و غم و محن

داره می گه به عباسش با ناله و شیون و شین
عزیز من تو کربلا جون تو و جون حسین

 

«هر دلی امشب ، می سوزه از تب

همه با هم میگن امون از دل زینب»

علی غریبه(3)

 

میگه به کوفه ای دیار بی وفا الهی آتیش بگیری

دارم می بینم روزی که زینبمو میارن اینجا اسیری

 

تو دستاشون پره از سنگ و خاکستر
برا مهمونیِ باغ گل پرپر

می خونه با ناله و اشک از روضه های کربلا
از تنور و نیزه ها و ماجرای طشت طلا

 

«هر دلی امشب ، می سوزه از تب

همه با هم میگن امون از دل زینب»

علی غریبه(3)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

شام غريبان آقا

 

تابوت دل شکسته ای رو می برن رو شونه های خسته ای

بر سر و سینه می زنن با چشمای به موج خون نشسته ای

 

نگاهاشون پریشون خاطر و سـرده
دلاشون مصحف اشک و غم و درده

می پیچه تو آسمونا ، نالة ماتم و عزا
که شبونه ، داره میره ، مرد غریب کوچه ها

 

« هر دلی محزون ، خسته پریشون

همه عالـم سیاپوش داغ آقامـون »

علی غریبه(3)

 

چی میکشن اون دمی که خاک میریزن روی تن بی رمقش

بوسة آخرو حسین می گیره از چهرة‌ رنگ شفقش

 

تو آتیش غریبی می سوزه دلها
دلم خـونه به یاد داغ عاشـورا

امون از اون مرثية حسین و دفن پیکرش
می ذاره لب زينب روي رگای سرخ حنجرش

 

« هر دلی محزون ، خسته پریشون

همه عالـم سیاپوش داغ آقامـون »

علی غریبه(3)

 

 

 

 

دانلود سبک

 

 

 

رابطه بین اعتقادات و اعمال

 

اصل ترمیم اعتقادات می باشد و اعمال بر مبنای عقاید ، کیفیت و درجه پیدا می کند

اساس و محور در اعتقادات اهل بیت ( نبوّت و امامت) هست زیرا فرمودند: لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ أَسَاسٌ وَ أَسَاسُ الْإِسْلَامِ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْت‏

ترجمه: هر چيزى بنيادى دارد و بنياد اسلام دوستى ما خاندانست‏

تصحیح در شناخت ولایت باعث رشد مابقی عقاید توحید و معاد و عدل می شود زیرا فرمودند: بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا عُبِدَ اللَّه

ترجمه: به وسيله ما خدا شناخته مى‏شود و به وسيله ما عبادت مى‏شود

در روایات بسیار داریم که اعمال قبول نمی گردد الا بواسطه ولایت اهل بیت مَا يَقْبَلُ اللَّهُ ذَلِكَ مِنْهُ إِلَّا بِوَلَايَتِنَا

اعمال هم بوسیله ولایت آنها رشد می کند یعنی هرچه معرفت به ولایت اهل بیت بیشتر باشد اعمال به قبولی نزدیکتر است تا جایی که حتی نفس کشیدن یک عارف به اهل بیت از نماز خواندن غیر او بیشتر می ارزد

نحوه ترمیم و رشد معرفت اهل بیت

1- نظری: در این بخش اصول کلیه عصمت و علم  و اراده اهل بیت مهم است که باید مطالعه شود

2- عملی: تکریم به آثار اهل بیت ( حرم ، زیارت ، مجالس یاد اهل بیت و بیان کردن مناقب و فضائل و ... )

تا اعتقاد در اهل بیت خالص و تفصیلی نشود شناخت توحید خالص و تفصیلی نمی گردد زیرا واسطه (اهل بیت) بین خالق و مخلوق اگر خالص نباشد هیچگاه در معرفت توحیدی شناخت درستی کسب نمی گردد

نکته: روش نظری و عملی باید در موازات و مساوات با یکدیگر باشد وگرنه باعث انحرافاتی می شود

نتیجه: بدانیم تمام اعمال دینی نماز و روزه و حج و خمس و زکات و غیره با معرفت عملی و نظری قابل ظهور آثار دنیوی و اخروی می شود بنابراین بجای غوطه ور شدن و متحمل شدن اعمال سخت برای دیدن آثار برویم سراغ معرفت اجمالی اهل بیت بعد معرفت تفصیلی خودبخود حاصل می شود

یاد کلام آیت الله بهجت افتادیم که می گفتند: 

ترک معصیت در اعتقادات و اعمال و نماز اول وقت کافی و وافی است برای وصول به مقامات عالیه اگر چه هزار سال باشد

ترک معصیت در اعمال و نماز اول وقت مشخص است اما براستی ترک معصیت در اعتقادات چیست؟

 

چگونگی بدست آوردن حضور قلب در نماز

 

 

حضور قلب در نماز چگونه به دست می‌آید؟

متأسفانه بسیاری از ما عبادتهای خود را بدون حضور قلب و با حواسپرتی کامل انجام می دهیم و به همین جهت است که یک عمر نماز می خوانیم، اما اثری از آثار معنوی و روح نواز آن را در خود نمی بینیم.

لزوم تحصیل حضور قلب
الف. در ضرورت تحصیل حضور قلب همین بس که بدانیم: نماز بی حضور قلب، نماز حقیقی نیست و وقتی نماز از حقیقت و باطن خود جدا شد و به صورت یک عمل بی روح در آمد، تمام ثمرات و فوایدی که در آیات و روایات، برای نماز آمده، در چنین نمازی وجود ندارد وچه بسا موجب دوری از خدا هم بشود.

احادیث فراوانی دراین باره وارد شده که همه بر این مطلب تصریح می کنند که میزان قبولی نماز، بستگی به میزان حضور قلب در نماز دارد و به تناسب وجود حضور قلب، نماز مورد قبول واقع می شود. امام صادق ـ علیه السلام ـ می‌فرماید:

«اَن العبدَ لیُرفعُ لهُ مِن صلاتهِ نصفُها او ثلُثها او ربعُها او خمسُها و ما یرفعُ لهُ الّا ما اقبلَ علیهِ بقلبهِ؛[1]

همانا از نماز انسان، نصفش، ثلثش، ربعش یا خمسش بالا برده می شود و آن مقداری از نماز که توجّه قلبی داشته باشد بالا برده می شود

گر چه حضور قلب از شرایط صحت نماز نیست؛ یعنی با نبودن حضور قلب نماز باطل نمی شود و از لحاظ فقهی اشکالی ندارد. و لیکن چنین نمازی، قالبی و بی فضیلت و غیر مقبول است، یعنی بالا نمی رود و اثر معراجی خود را از دست می دهد.

امکان کسب حضور قلب

گاهی تصور می کنیم، تحصیل حضور قلب از امور مُحال است و از کسب آن، ناامید می شویم و به یک عبادت صوری و ظاهری اکتفاء می کنیم. چه بسا این ناامیدی، از فریب دادن خود نشأت بگیرد، به این معنا که برای فرار از نماز با حضور قلب، دایماً خود را فریب داده و مشکل بودن آن را بهانه ای برای ترک آن، قرار می دهیم.

دلایلی برای امکان کسب حضور قلب وجود دارد که از جمله آنها موارد ذیل است:

الف. وقوع حضور قلب

بهترین دلیل برای امکان شیء، وقوع آن است. همین که پیغمبران ما و ائمه ـ علیهم السّلام ـ و اولیای خدا، بر حسب معرفت و ایمان و قرب و طلبشان، حضور قلب داشتند، دلیل بر امکان آن می باشد.

ب. وجود دستور عمل

وجود دستور جهت تحصیل حضور قلب از ناحیه رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمه ـ علیهم السّلام ـ و بزرگانی که در این باره کتاب نوشته اند، همه دلیل بر امکان کسب آن می باشد، چرا که تکلیف و دستور به آنچه در توان نیست بی معنا و غلط است، زیرا تحصیل امر محال، محال است.

مراتب حضور قلب

گرچه درباره مراتب حضور قلب، سخنان بسیاری از بزرگان اهل معرفت رسیده، ولی ما به جهت مختصرگویی و ساده نویسی برآنیم تا با الهام از سخنان ارزشمند آنان به ذکر پنج مرتبه از مراتب حضور قلب بپردازیم.

مرتبه اول: شخص نمازگزار باید اجمالا بداند که با خداوند سخن می گوید و حمد و ثنای او می کند، اگر چه به معانی الفاظ توجه نمی کند. این مرتبه برای آنانی است که معانی نماز را نمی دانند؛ حضرت امام خمینی ـ قدّس سره ـ از قول مرحوم شاه آبادی ـ قدّس سره ـ نقل می کند:

«مثل این نحوه، به این صورت است که یکی، قصیده در مدح کسی بگوید و به طفلی که معانی آن را نمی فهمد بدهد که در محضر او بخواند و به طفل بفهماند که این قصیده در مدح این شخص است، البته آن طفل که قصیده را می خواند اجمالا می داند ثنای ممدوح را می کند، اگر چه کیفیت آن را نمی داند».[2]

مرتبه دوم: علاوه بر مرحله قبلی، به معانی کلمات و اذکار نیز توجه داشته باشد و بداند که چه می گوید.

امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید:

«من صلّی رکعتین یعلمُ ما یقولُ فیهِما. انصرَفَ و لیسَ بَینَهُ و بینَ الله ذنبٌ إلّا غفرَلَهُ؛[3]

هر کس دو رکعت نماز بخواند در صورتی که بداند چه می گوید، از نماز فارغ می شود در حالی که بین او و خداوند گناهی نیست، مگر این که خداوند آنها را می بخشد». در این مرحله، قلب تابع زبان است.

مرتبه سوم: اسرار عبادت و حقیقت اذکار و تسبیح و تحمید و سایر مفاهیم را بفهمد و در حال نماز به آنها توجه کند تا خوب بداند چه می گوید و چه می خواهد.

مرتبه چهارم: نمازگزار علاوه بر مراحل سابق، باید اسرار و حقایق اذکار را به طور کامل در باطن ذاتش نفوذ داده و به مرحله یقین و ایمان کامل برسد. در این صورت است که زبان از قلب پیروی می کند. قلب چون به آن حقایق ایمان دارد، زبان را به اذکار وادار می کند.
مرتبه پنجم: در این مرحله، نماز گزار به مرتبه کشف و شهود و حضور کامل می رسد که به این مرحله حضور قلب در معبود می گویند نه حضور قلب در عبادت؛ یعنی مرحله ای که اسما و صفات و کمالات حق را با چشم باطن مشاهده می کند،چیزی را جز خدا نمی بیند، حتی به خودش و افعال و حرکات و اذکارش نیز توجه نداشته از سخنگو و سخن نیز غافل است و در حقیقت در انجذاب کامل قرار دارد، البته در این مرحله هم مراتبی است که نسبت به سالکین متفاوت است.[4]

- عوامل حواسپرتی و درمان آن

1. هرزگی قوه خیال

از اسباب محوری و اصلی حواسپرتی، فرّار بودن، و هرزگی قوه خیال است.
آدمی دارای نیرویی است که دایماً ذهن و خیالش را به کار می گیرد. اگر ذهن انسان در مورد موضوعات کلی، به صورت منظّم و مرتّب فعالیت کند و از یک مقدمه، نتیجه ای بگیرد، در این صورت تفکر و تعقّل حاصل شده است، ولی اگر ذهن انسان بدون هیچ مقدمه و نظمی در موضوعات جزئی، از چیزی به چیزی و از جایی به جایی پرواز کند و هیچ رابطه منطقی بین موضوعاتی که در ذهن آمده ایجاد نکند، تخیّل صورت گرفته است.

2. ویژگیهای قوّه خیال

یکی از ویژگیهای قوّه خیال، فرّار و متحرک بودن آن است، چون اگر تفکر نباشد، هزاران خاطره و مسأله به ذهن انسان (در طی چند لحظه، بدون هیچ ارتباطی با هم) می رسد.
دیگر از ویژگیهای قوّه خیال که از تعریف آن بر می آید. آن است که در موضوعات جزئی کار می کند و هم چنین از بی نظمی خاصی برخوردار است.

انواع خیالات در نماز

در نمازی که می خوانیم، تمام انواع چهارگانه تصوّرات خیالی که در ذیل می آید، وجود دارد، مگر کسانی که قوه خیال را کاملا تربیت کرده و متمرکز بر نماز کرده باشند.
گاهی آنچه در نماز به ذهن خطور می کند، انجام کار خیری است؛ مثلا در این تصور است که چگونه بعد از نماز سخنرانی کند و یا با فلان بزرگ یا دوست، چگونه گفتگو کند.
و یا انجام کار شرّی است، مثلا در این تصوّر است که چگونه بر سر دیگری کلاه بگذارد و... .
گاهی آنچه در خاطر و خیال می آید، صرف خیال است و آن یا خیال پسندیده است مثلا (در خاطر خود بگذراند که پولدار شود تا بتواند گرسنگانی را سیر و برهنگانی را لباس بپوشاند و...) و یا خیال فاسد می باشد (مثلا در خاطر خود لذت گناه و چگونگی آن را بیاورد و با آن دلخوش کند).

پس آنچه که در قوه خیال ما می آید از این چهار حالت خارج نیست، اگر چه گاهی در نماز قوّه خیال در امور پسندیده فعّالیّت می کند، و لیکن در جهت کسب حضور قلب، خیال در امور پسندیده هم باید کنترل شود و از پرواز آن به امور مختلف، خوب نگه داشته شود تا قلب یکسره متوجه خداوند گردد.

1. درمان

الف. بیرون نماز

باید در بیرون نماز، تمرین و ممارست در حفظ قوه خیال و متمرکز کردن آن صورت گیرد، به این صورت که در ابتدا تمرین کنیم که فکر و خیال خود را به امور خاصّی تمرکز بدهیم و دایماً مواظبت بنماییم که خیال به جایی دیگر نرود که اگر این تمرکز ادامه پیدا کند، آرام آرام می توانیم فکر و خیال خود را ضبط و نگهداری کنیم که هر کجا اراده کردیم حرکت کند.

2.کیفیت تغذیه قوه خیال

هر یک از قوای ما محتاج به تغذیه مناسب خود می باشد. باید برای منظم کردن قوه خیال و جهت دادن به آن، از عوامل کنترل قوّه خیال و گفتن ذکر دایم با توجه و متمرکز کردن ذهن به امور پسندیده، استفاده کرد. از جمله امور پسندیده عبارتند از: یاد خدا بودن؛ تمام کارها و اعمال خود را نیت و هدف خدایی دادن؛ تفکر در مسائل علمیه و مسائل اعتقادیه (مبدأ و معاد) و وظایف انسانی و عملی (کسب اخلاق حسنه و رفتار انسانی)؛ مراقبت بر احوال و رفتار خود که چه مقدار منطبق با عقل، شرع و رضای خداوند است و هم چنین یادآوری گذرگاه بودن دنیا و مسافر بودن خود و دقّت و تعقّل به عجایب خلقت و آثار نظم و قدرت پروردگار؛ همه اینها عوامل کمک کننده در کنترل قوه خیال می باشد.

ب. داخل نماز

 

یکی از روشهای کنترل قوه خیال در نماز «تصمیم بر مخالفت است»؛ یعنی تصمیم بگیرد که خیال خود را متمرکز در نماز و یا معانی نماز نماید و هر وقت کنترل آن از اراده انسان خارج شد دوباره برگرداند.

حضرت امام خمینی ـ قدّس سره ـ می فرماید:

«طریقه عمده رام نمودن آن «عمل نمودن به خلاف است»

و آن، چنان است که انسان در وقت نماز خود را مهیّا کند که حفظ خیال در نماز کند و آن را حبس در عمل نماید و به مجرّد این که بخواهد از چنگ انسان فرار کند آن را استرجاع نماید (برگرداند) و در هر یک از حرکات و سکنات و اذکار و اعمال نماز ملتفت حال آن (قوه خیال) باشد و از حال آن تفتیش نماید (جستجو کند) و نگذارد سر خود باشد و این در اوّل امر، کاری صعب (مشکل) به نظر می آید، ولی پس از مدتی عمل و دقت و علاج، حتماً رام می شود و ارتیاض پیدا می کند (ورزیده می شود)».[5]

 

پی نوشتها:

 

[1] . بحارالانوار، ج 84، ص 238.
[2] . امام خمینی، اربعین، ص 434.
[3] . ثواب الاعمال، ص 72.
[4] . بر همه ماست که در این مراتب به دقت تأمل نموده و درصدد تحصیل آنها باشیم؛ برای اطلاع بیشتر ر.ک: امام خمینی، اربعین، ص 434؛ ابراهیم امینی، خودسازی، ص 231؛ میرزا ملکی تبریزی، اسرار الصلوة، ص 307.
[5] . آداب الصلوة، ص 44.

اشعار میلاد امام حسین(ع)

 

 

امشب به بیت فاطمه رضوان گل افشانی کند

روح القدس مدحت گری،حورا غزل خوانی کند

گیتی به تن پیراهن از انوار ربانی کند

شادی و غم با دل صفا پیدا و پنهانی کند

در سینه های سوخته آتش گلستانی کند

زیبد جهان هستی خود ، یکباره قربانی کند

ریحانۀ ختم رسل فرزند زهرا آمده

آری حسین بن علی امشب بدنیا آمده

امشب به روی دست خود، قرآن گرفته فاطمه

امشب ز باغ آرزو،ریحان گرفته فاطمه

امشب ز دریای ولا،مرجان گرفته فاطمه

امشب ز داور گوهر ایمان گرفته فاطمه

امشب برای اهل دل ،جانان گرفته فاطمه

امشب حسینش را به بر چون جان گرفته فاطمه

امشب در عاشورائیان بر پا شده شوری دگر

از خانه زهرا رود بر آسمان نوری دگر

درسیر دریای ولا دل گوهرش را یافته

یا جان بظمان بلا روشنگرش را یافته

باطل شده سر در گم و ، حق محورش را یافته

بستان سرسبز ولا آب آورش را یافته

نخل امید فاطمه برگ و برش را یافته

فطرس به پرواز آمده بال و پرش را یافته

از آسمان و از زمین آید به گوش این زمزمه

ای عاصیان ای عاصیان آمد حسین فاطمه

شور آفرین عاشقان با شور عاشوراست این

مشعل فروز بزم جان روشنگر دلهاست این

ریحانه ی ختم رسل دردانه ی زهراست این

ماه امیرالمومنین مهر جهان آراست این

توحید از سر تا بپا قرآن ز سرتا پاست این

وجه خدا خون خدا عبد خدا سیماست این

گویم اگر در وصف او از آنچه هست آگاهیم

ترسم که هرکس بشنود خواند حسین اللهیم

جان بحرو او دردانه اش دل باغ او ریحانه اش

هستی همه دلداده اش عالم همه دیوانه اش

ایثار شمع محفلش خلقت همه پروانه اش

خلق زمین و آسمان یکسر گدای خانه اش

سرمست از جام جنون دیوانه و فرزانه اش

مرحون لطف و مرحمت هم خویش هم بیگانه اش

چشم همه دریای او قلب همه صحرای او

هر جا شده کرب و بلا هر لحظه عاشورای او

فطرس بیا فطرس بیا شور حسینی ساز کن

درد درون خویش را ابراز کن ابراز کن

حرف دل بشکسته را آغاز کن آغاز کن

پروانه شو پروانه شو پرواز کن پرواز کن

برگرد شمع‌ روی‌ او پرواز کن‌ پرواز کن

‌نازی‌ بکش‌ زآن‌ نازنین‌ بر خلق‌ عالم‌ نازکن

عین الحیات عاشقان در عالمین است این پسر

باب النجات عاصیان یعنی حسین است این پسر

آن سرو بستان قِدم تازد در این عالم قَدم

ناورده حرفی بر زبان نگشوده چشم خود زهم

دست گرفتاری گرفت از رحمت و لطف و کرم

لبخند زن پرواز کن گردیده گِرد آن حرم

زد بوسه بر گهواره اش قنداقه اش بوسید ، هم

این قصه دارد نکته ای یعنی گنه کاران چه غم ؟

من آمدم تا در یم عصیان بگیرم دستتان

از جام عشق خود کنم دیوانه و سرمستتان

من آمدم با بذل جان دل مرده را احیا کنم

من آمدم با ترک سر فرمان حق اجرا کنم

من آمدم هر فرد را آزاد در دنیا کنم

من آمدم بند ستم از پای عالم واکنم

من آمدم تا پرچم عدل و شرف بر پا کنم

من آمدم هر روز را اعلان عاشورا کنم

من آمدم تا رهنما در طی منزل ها شوم

با روی خونین تا ابد روشنگر دلها شوم

حسن خدا روی خدا این حسن من این روی من

خلق نبی خوی نبی این خلق من این خوی من

رنگ جنان بوی جنان این رنگ من این بوی من

حبل المتین عاشقان این تار من این موی من

سعی و صفای عارفان این بیت من این کوی من

آلوده دامانید اگر این بحر من این جوی من

من بین دریای ولا فلک نجات امتم

من بالب عطشان خود آب حیات امتم

خونین گلان باغ دین نوشند آب از خون من

ایثار دامن گیر من آزادگی مرهون من

افروختن ، خود سوختن ، آموختن قانون من

مجد و جلال و عزت و عشق و وفا ممنون من

قلب همه کانون من ، چشم همه جیحون من

خونی که ریزد بر زمین ، از چهره ی گلگون من

هرقطره اش می جوشد و صد بحر غفران می شود

بحری که هر موجش فزون زین هفت ایوان می شود

تنها نه اینجا فطرسی روئیده شد بال و پرش

تا حشر هر افتاده را من همدمش ، من یاورش

هرکس به طوفان غرق شد ، من کشتی اش ، من لنگرش

هر کس به صحرا گشت گم ، من هادیش من رهبرش

هرکس شهید دوست شد ، من سیدش من سرورش

هرکس که مست یار شد ، من ساقی اش من ساغرش

لبیک گو امداد گر فریاد رس فردا منم

حتی اگر کافر زند دست ولا بر دامنم

من عاشق شیدای حق ، حق عاشق شیدای من

پیمان خود را نشکنم ، گر بشکند اعضای من

صد ره ، اگر غلطد به خون هر لحضه سر تا پای من

صد بار اگر گلگون شود از خون سر سیمای من

هر روز گردد تازه تر ، ز امروز من فردای من

بر نسل ها باشد یکی میلاد و عاشورای من

هر روز بر آزادگان میلاد جان ما بود

در محفل دلدادگان میثم زبان ما بود


ماه رجب بر رجبیون مبارکباد

 

بشارت باد رسیدن ماه رجب

رجب، ماه آراستن دل به زیبایی ها


رجب، ماهی است که در آنْ بندگان و مؤمنان و ره‏پویان، خود را برای شرکت در مهمانی بزرگ خداوند آماده می‏کنند. ماهِ زدودن غبار تیرگی از روح و جان، ماهِ تمرین حضور و توجه بیشتر به معنویات، و ماه بندگی و فرمانبری و در نهایتْ سرآغاز اُنس و الفتی جانانه با پروردگار هستی‏ بخش است.


 

ماه رجب

 

یا مَنْ یَمْلِکُ حَواَّئِجَ السّاَّئِلینَ

 

اى کسی که مالک حاجات سائلین و درخواست کنندگانی

و یَعْلَمُ ضَمیرَ الصّامِتینَ

ای کسی که اسرار خاموش آنها را در ضمیرشان می دانی

لِکُلِّ مَسْئَلَةٍ مِنْکَ سَمْعٌ حاضِرٌ وَ جَوابٌ عَتیدٌ

براى هر خواسته اى از جانب تو گوشى شنوا و پاسخى آماده است

اَللّهُمَّ وَ مَواعیدُکَ الصّادِقَةُ و اَیادیکَ الفاضِلَةُ و رَحْمَتُکَ الواسِعَةُ

خدایا وعده هایت همه راست است و نعمتهایت بسیار

فَاَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وسیعت

از تو درخواست می کنم که درود فرستى بر محمد و آل محمد

و اَنْ تَقْضِىَ حَوائِجى لِلدُّنْیا وَالاْخِرَةِ

و حوائج مرا در دنیا و آخرت برآوری

اِنَّکَ عَلى کُلِّ شَىْءٍ قَدیرٌ

که براستى تو بر هر چیز توانایى (دعای ماه رجب)

 

آنان که در وادی مراقبه و شهود در محضر خدای متعال گام برمی دارند چه خوب قدر چنین ایامی را می دانند و بسیار سخت تر و هوشیارتر و جدی تر از دنیاطلبان، به دنبال آن هستند .

 

ماه رجب ماه آرایش و پیرایش است. ماه آراستن دل به زینت های الهی و پیراستن دل از ناپاکی های انسانی و آنگاه دیدن نادیدنی ها و شنیدن ناشنیدنی ها.

 

سلام بر ماه رجب

سلام بر ماه رجب، ماه پیوند بندگان با معبود مهربان، ماه بارش باران مهر و محبت الهی، ماه رسیدن به سر منزل مقصود، و ماه اُنس شب زنده‏دارانِ همیشه بیدار با محبوب و معبود بی‏همتا.

 

سلام بر هلال رجب که آمدنش مژده پایان اندوه است و بدر آنْ یادآور تولد ماه تمام، امامِ هُمام و حیدر کرّار و پایانشْ نوید رهایی بشر از جهل و نادانی، شکوفایی اخلاق انسانی، بعثت آن بزرگْ مردِ تاریخ برای همیشه زمان.

 

سلام بر بهار مناجات و بندگی. سلام بر نجوای شبانه اهالی رجب. سلام بر شب‏های رجب که پذیرای زاهدان است و سلام بر روزهایش که میزبان عاشقان وصال الهی است و سلام بر لحظه لحظه رجب که شاهد ذکرِ ذاکران است.

 

اهالی رجب

اهالی رجب، مردان و زنان با ایمانی‏اند که آرزویی جز وصال یار ندارند و اشتیاقی غیر از دیدارْ در آن‏ها نیست. ذکرشان اللّه‏، کارشان لِلّه و هدفشان کسب خشنودی پروردگار است. «رجبیّون» قصدی جز رضوان الهی ندارند. بهشتِ آنان توجه محبوب است و دوزخشانْ حرمان یاد او. آن‏گاه که یارشان به اشک شوقی آن‏ها را می‏نوازد، برایشان از آن‏چه در دنیاست بهتر و خوش‏گوارتر است. هر کس توشه‏ای از سفره رجب برمی‏دارد و در خانه تکانی آن، همه می‏کوشند تا غباری بر گرد جان باقی نگذارند.

 

عقده دل وانما، ماه رجب می‏رسد

 

هلهله کن عاکفا، ماه طرب می‏رسد

رجب، تمرین تزکیه

ماه رجب، ماه آمادگی برای حضور در مهمانی خداوند است و برنامه‏های پیشنهادی اسلام در این ماه، همه از نوعی تمرین و یافتن آمادگی حکایت دارند. تأکید بزرگان دینی بر گرفتن روزه در این ماه و ذکر پاداش‏های بسیار برای روزه‏داری در ماه رجب، برای تشویق مسلمانان برای کسب آمادگیِ بار یافتن به ضیافت الهی، مؤید این مطلب است.

 
 
 

پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: از اولین شب جمعه ماه رجب غافل نشوید; فرشتگان آن را «لیلة الرغائب» مى نامند. چرا که وقتى یک سوم از شب گذشت، هیچ فرشته اى نیست مگر اینکه در کنار کعبه مشرفه آید; آنگاه خداوند نظر مرحمت به آنان کند و فرماید: فرشتگانم! هرچه خواهید از من بخواهید. فرشتگان گویند: بارالها حاجت و خواسته ما آن است که روزه داران ماه رجب را بیامرزى; خداوند متعال فرماید: آمرزیدم

 

مناسبت‏های رجب

 

ماه رجب، از ماه‏های بزرگی است که طلوع سه امام معصوم، امام علی، امام محمد باقر و امام جواد(علیهم‏السلام) را در آن شاهدیم و شروع بزرگ ترین جنبش تاریخ بشری، یعنی برانگیخته شدن پیام آور مهر و محبت، محمد مصطفی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله برای هدایت و سعادت انسان‏ها، در آن اتفاق افتاده است. یاد و نام پیشوایان شهید این ماه، حضرت امام موسی کاظم و امام هادی علیهما‏السلام و نیز پیام‏آور کربلا، زینب کبری علیهاالسلام گرمی‏بخش دل‏های مؤمنان است و نیمه رجب هم، پذیرای معتکفان کوی دوست خواهد بود و شاهدِ خلوتِ مشتاقان.

ماه رجب

افضل ترین اوقات در ماه رجب

گرچه تمام ماه رجب، نزد خداوند و اولیاء گرامیش عزیز و ارجمند است

لیکن برخى از اوقات آن، فضیلت ویژه اى دارد; مثلا اوّلین شب جمعه ماه رجب، داراى امتیازى بزرگ است. پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: از اولین شب جمعه ماه رجب غافل نشوید; فرشتگان آن را «لیلة الرغائب» مى نامند. چرا که وقتى یک سوم از شب گذشت، هیچ فرشته اى نیست مگر اینکه در کنار کعبه مشرفه آید; آنگاه خداوند نظر مرحمت به آنان کند و فرماید: فرشتگانم! هرچه خواهید از من بخواهید. فرشتگان گویند: بارالها حاجت و خواسته ما آن است که روزه داران ماه رجب را بیامرزى; خداوند متعال فرماید: آمرزیدم.( فضائل الأشهر: 31)

رجب، عید اولیاء الهى، بهار راز و نیاز و عبادت، موسم خضوع و خشوع به درگاه الهى، موعد حضور و خواستن، و زمان قرار صالحان با معشوقشان حق تعالى است. پیامبر گرامى و جانشینان به حق حضرتش سه ماه رجب، شعبان و رمضان را فراوان پاس مى داشتند و این سه ماه را به روزه مى گذراندند.

اکنون که این باران رحمت حق جاری است باید فکری کرد، باید گام برداشت و خود را در معرض این قطرات زلال قرار داد و از نسیم حیات بخش این روزها و ایام بهره برد .

 

اعمال مخصوص شب اوّل ماه مبارک رجب

اکنون که این باران رحمت حق جاری است باید فکری کرد، باید گامی برداشت و خود را در معرض این قطرات زلال قرار داد و از نسیم حیات بخش این روزها و ایام بهره برد.

 

از پیامبر(صلی الله علیه و آله) روایت شده که فرمودند: رجب، ماه بزرگ خداست و ماهى در حرمت و فضیلت به آن نمی‌رسد.

 

در کتاب «مفاتیح الجنان» آمده است: شب اول ماه رجب، شب شریفى است و در آن چند عمل سفارش شده است.

 
 
 

اهالی رجب، مردان و زنان با ایمانی‏اند که آرزویی جز وصال یار ندارند و اشتیاقی غیر از دیدارْ در آن‏ها نیست. ذکرشان اللّه‏، کارشان لِلّه و هدفشان کسب خشنودی پروردگار است. «رجبیّون» قصدی جز رضوان الهی ندارند. بهشتِ آنان توجه محبوب است و دوزخشانْ حرمان یاد او

اوّل : آنکه چون مؤمنی هلال ماه رجب را دید، بگوید:

اَللّهُمَّ اَهِلَّهُ عَلَیْنا بِالاْمْنِ وَالاْیمانِ وَالسَّلامَةِ وَالاِْسْلامِ رَبّى وَرَبُّکَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ.

خدایا این ماه را بر ما نو کن به امنیت و ایمان و سلامت و دین اسلام پروردگار من و پروردگار تو (اى ماه ) خداى عزوجل است.

 

و نیز از حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) نقل شده است که چون هلال رجب را مى‌دید مى‌فرمود:

 

اَللّهُمَّ بارِکْ لَنا فى رَجَبٍ وَشَعْبانَ وَبَلِّغْنا شَهْرَ رَمَضانَ وَاَعِنّا عَلَى الصِّیامِ وَالْقِیامِ وَحِفْظِ اللِّسانِ وَغَضِّ الْبَصَرِ وَلا تَجْعَلْ حَظَّنا مِنْهُ الْجُوعَ وَالْعَطَشَ؛ خدایا برکت ده بر ما در ماه رجب و شعبان و ما را به ماه رمضان برسان و کمکمان ده براى گرفتن روزه و شب زنده دارى و نگهدارى زبان و پوشیدن چشم و بهره ما را از آن ماه تنها گرسنگى و تشنگى قرار مده.

 

دوّم : آنکه غسل کند. چنانکه بعضى از علماء فرموده‌اند ازحضرت رسول(ص) روایت شده است که هر که ماه رجب را درک کند و در اوّل و وسط و آخر آن غسل کند، مانند روزیکه از مادر متولّد شده، گناهان او پاک می‌شود.

 

سوّمین عمل : زیارت حضرت امام حسین علیه‌السلام است.

 

چهارمین عمل : این است که بعد از نماز مغرب بیست رکعت نماز بخواند بحمد و توحید و بعد از هر دو رکعت سلام دهد تا خود و اهل و مال و اولادش محفوظ بماند و از عذاب قبر در پناه باشد و از صراط بی‌حساب بگذرد.

پنجم : آنکه بعد از نماز عشاء دو رکعت نماز به جای آورد. در رکعت اوّل حَمْد واَلَمْ نَشْرَحْ را یک مرتبه و توحید را سه مرتبه و در رکعت دویّم حَمد و اَلَمْ نَشْرَحْ و توحید و مُعَوَّذَتَیْن را بخواند و چون سلام نماز داد سى مرتبه لا اِلهَ اِلاّ اللّهُ بگوید و سى مرتبه صَلَوات بفرستد تا حقّ تعالى گناهان او را بیامرزد.

 
 
 

رجب، عید اولیاء الهى، بهار راز و نیاز و عبادت، موسم خضوع و خشوع به درگاه الهى، موعد حضور و خواستن، و زمان قرار صالحان با معشوقشان حق تعالى است. پیامبر گرامى و جانشینان به حق حضرتش سه ماه رجب، شعبان و رمضان را فراوان پاس مى داشتند و این سه ماه را به روزه مى گذراندند

ششم: آنکه سى رکعت نماز بخواند؛ در هر رکعت حمد و قُلْ یا اَیُّها الْکافِرُونَ یک مرتبه و توحید سه مرتبه.

هفتم: نقل شده است که حضرت امیرالمؤمنین(ع) خوش مى‌داشت که چهار شب سال را اِحیا بدارد: شب اوّل رجب و شب نیمه شعبان، شب عید فطر و شب عید قربان.

همچنین از حضرت امام محمَّد جواد علیه السلام روایت شده است که فرمود: مستحَبّ است که هر آدمى این دعا را در شب اوّل رجب بعد از عشاء بخواند:

اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِاَنَّکَ مَلِکٌ وَاَنَّکَ عَلى کُلِّشَىْءٍ مُقْتَدِرٌ وَاَنَّکَ ما تَشاَّءُ مِنْ امْرٍ یَکُونُ اَللّهُمَّ اِنّى اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِنَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ نَبِىِّ الرَّحْمَةِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ یا مُحَمَّدُ یا رَسُولَ اللّهِ اِنّى اَتَوَجَّهُ بِکَ اِلَى اللّهِ رَبِّکَ وَرَبِّى لِیُنْجِحَ بِکَ طَلِبَتى اَللّهُمَّ بِنَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ وَالاْئِمَّةِ مِنْ اَهْلِ بَیْتِهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمْ اَنْجِحْ طَلِبَتى.

خدایا از تو خواهم بواسطه آنکه تو فرمانروایى و تو بر هر چیز توانایى و تو هر کارى را بخواهى مى شود خدایا من بسویت رو کنم بوسیله پیامبرت محمد پیامبر رحمت درود تو بر او و آلش، اى محمد اى رسول خدا براستى من به تو رو آورده ام براى رفتن به درگاه خدا پروردگار من و تو تا بلکه بوسیله تو حاجت روا گردم خدایا به حق پیامبرت محمد و به حق پیشوایان از خاندانش صلى الله علیه و علیهم که حاجتم را روا کن.

ماه رجب

اعمال روز اول ماه رجب

اول ماه رجب مصادف است با ولادت امام محمد باقر علیه السلام می باشد . در ابتدا به این امام عزیز درود فرستاده و با انجام اعمال روز اول ماه رجب ، این روز را خجسته می داریم .

1- روزه گرفتن

روایت شده که حضرت نوح ( علی نبینا و آله و علیه السلام) در این روز به کشتی سوار شد و به کسانی که با او بودند امر فرمود روزه بگیرند.

2- غسل

3- زیارت امام حسین (علیه السلام)

4- نماز سلمان(پنج نماز دو رکعتی که در هر رکعت یک حمد و سه بار سوره توحید و سه بار سوره کافرون و بعد از هر سلام دستها رو بلند کرده و بگوید : لا اله الا الله وحدَه لاشریک له له الملک و له الحمد ، یُحیی و یُمیتُ و هو حیّ لا یَموتُ بِیدهِ الخیرُ و هو علی کلِشیءٍ قدیرٌ و بعد بگید اللهم لا مانعَ لما اعطیتَ و لا معطیَ لما مَنَعتَ و لا ینفعُ ذا الجَدِّ مِنکَ الجَدُّ .)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

رفتاری دین گریزانه از بیانات اقا امام صادق ع

 

رفتاری دین گریزانه از بیانات اقا امام صادق ع:

 

از امام صادق(ع) نقل شده است که فرموند:

مسلمانی، همسایه ای مسیحی داشت، با او رفت و آمد می کرد. کم کم او را دعوت به اسلام کرد.

او هم بعد از مدتی قبول کرد و مسلمان شد و آن مرد، آداب وضو و نماز یادش داد.

همان شب اول مسلمانی اش خوابیده بود؛ ساعت آخر شب دید کسی در می زند. وحشت زده شد که این ساعت شب کیست و چه کاری دارد.

پشت در رفت و گفت: کیستی؟

گفت: من همسایه مسلمان شما هستم. در را باز کرد و گفت: آیا حادثه ای پیش آمده؟

گفت: مگر مسلمان نشده ای؟ مسلمان باید آخر شب بیدار شود و به مسجد برود و نافله شب بخواند!

او وضو گرفت و با هم به مسجد رفتند. نافله شب خواندند و تمام شد.

مرد تازه مسلمان گفت: حالا خوب است که برویم.

مرد کهنه مسلمان گفت: نه، نماز صبح مانده. این نافله شب بود. بنشین نماز صبح را هم با جماعت بخوانیم.

بعد از نماز صبح گفت: خوب تمام شد؟

گفت: خیر! مستحب است انسان پس از نماز صبح برای تعقیبات بنشیند تا آفتاب بالا بیاید که سبب زیادی رزق آدم می شود.

بیچاره آن تازه مسلمان نشست تا آفتاب بالا آمد. تکان خورد که برخیزد، کهنه مسلمان دامن او را کشید که بنشین مقداری دعا و قرآن بخوانیم تا ظهر نماز را با جماعت ادا کنیم. مگر نمی دانی که مؤمن در مسجد مانند ماهی در آب است و هرگز از شناوری در آب احساس خستگی نمی کند؟

بعد از نمازظهر و عصر هم گفت: تا مغرب چیزی نمانده، صبر کن بعد از نماز مغرب و عشا که با جماعت خواندیم، می رویم. خلاصه پس از نماز عشا رفتند.

آن بیچاره تازه مسلمان خسته و کوفته به خانه رفت و خوابید.

هنوز خستگی از جانش در نرفته بود که آخر شب دید باز درمی زنند!

پشت در رفت. همسایه را دید که می گوید: بیا با هم به مسجد برویم.

گفت: آقای عزیز! این دین شما یک آدم بیکار می خواهد من کار دارم با دین شما نمی توانم زندگی کنم. من به همان دین قبلی خودم برمی گردم!

آقا امام صادق(ع) می فرموند: این آدم همان طور که او را مسلمان کرد، همان طور هم کافرش کرد.

منبع:

وسایل الشیعه، کتاب الامربالمعروف والنهی عن المنکر، باب14، ح


شعر آئینی بحر طویل

 

در آن صحن قدیمی حرم، روبروی پنجره فولاد یکی جامعه می خواند

یکی رفت یکی ماند، که یک دفعه زنی داد زد آنجا!  و سَر سَر شد و پا پا ...

زنی چادر مشکی به سرش بود، و دستی به روی پنجره دستی کمرش بود

کنار قد و بالای جوانی که گمانم پسرش بود

فقط خیره به اطراف به آن دور و برش بود ...  

لبی حرف نمی زد!  ولی از سر و وضعش به یقین بود مشخص که از شهر دگر آمده مشهد

و با ناخن گریه همه ی پلک نگاهش شده رَد رَد،

نگاهش متغیر شده و رفت به سمت سر گنبد و ناگاه صدا زد ...

خدایا پسرم... وای خدایا پسرم ناقص و بیمار و فلج بود

تمام بدنش ناقص و کج بود

گمانم که شفا یافت، و این کارِ همین

حضرت ثامن، همین روح حُجَج بود ...

چه آقای کریمی، خدایا چه طبیبی، نفرمود برو اهل صلیبی

نفرمود که در مسلک ما فرد غریبی

و فرزند مسیحی مرا نیز شفا داد

چه آقای نجیبی...

عجب حال و هوایی، عجب صحن و سرایی،

که هر کس به طریقی شده مشغول گدایی

یکی مثل کبوتر پی دانه، یکی مثل گیاهی، و در این مزرعه دنبال جوانه

یکی داد زد آقا که برای خودتان آمدم اینجا

 نه پی دانه و یا این که جوانه ...

که مقصود تویی، کعبه و بت خانه بهانه ...

و من نیز خلاصه به صدا آمدم و داد زدم ضامن آهو ...

ببین آمده ام بهر گدایی

 ببین آمده ام تا بدهی بال رهایی

ببین آمده ام فطرس شهر تو شوم داخل ایوان طلایی

 پرم سوخته تاکی نشوم کرببلایی ...

به خوبان مقیم حرمت فلسفی و شیخ بهایی ...

شما را به خدا حال مرا این رقمی کن، مرا نیز کبوتر حرمی کن، و اشعار مرا محتشمی کن

زمان می گذرد وای مُحَرم ... ، بیا و کرمی کن

کرم کن که مگر زنده بمانم

دوباره وسط دایره ی سینه زنان ، گریه کنان ، سینه زنان باز بخوانم ...

«که حق شور تو از روز ازل در سرم انداخت   

 و بر گردن من شال عزا مادرم انداخت»

بیا اشک تفقد کنم آقای خراسان

بیا ضامن آهوی بیابان

بیا منتظرم ، منتظر لحظه باران

بیا چشمه بده چشمه ای از اشک خروشان

 همان اشک که در جوهره اش نفحۀ سیب است

همان اشک که با گفته ی تان همقدم ابن شبیب است

همان اشک که پلک خودتان زخمی آن اشک عجیب است

همان اشک که در روضه هفتاد و دو خورشید غریب است ...

همان اشک صباحا ً وَ مَساً ، همان اشک زلالی که مبدل به دموع می شود آری

همان اشک که در «ناحیه» خواندند شماری

همان اشک که از کسرت آن مهدیتان را نبوَد لیل و نهاری

همان اشک که باشد اثر چوب تَر و لعل تَرَک خورده قاری

همان اشک که سر منشأ آن هست همین بیت

همین زمزمه ی محکم و کاری

«بیا مَحرم زینب که شده وقت سواری     

  و بر ناقه من نیست جهازی و عِماری»

مرا بال بده تا که در اثنای خیالات، از این معرکه ی عصر مکافات

روم پای دل عمه سادات ...

روم در ملأ عام، و سنگی برسد از لبه ی بام

همان لحظه که نیلوفر زخمی به نفس آمد و می گفت

خدایا سر بابام ... همان بادیه ی شام

همان جا که دوباره به زبان آمد و فرمود خود عمه سادات سرانجام 

«برادر بدنت کو؟ لباس و کفنت کو؟ به نی خانه گرفتی، سرت هست تنت کو؟»  

خدایا چه قَدَر بغض نشسته وسط راه صدایم

سحر شد! پر از اشک بُوَد باز ورق های دعایم ... کجایم؟

نکند کرب و بلایم؟ که چنین همسفر روضه و مقتل و در این حال و هوایم

ولی نه وسط صحن قدیمی حرم روبروی پنجره فولاد رضایم ...

 خدایا چه قَدَر زود زمان می گذرد

من که نفهمیدم و شب هم سپری شد

شفق رفت و حالم سحری شد

سرانجام میان دل ما هم خبری شد ...

ببین با پر زخمی خیالم به کجاها که نرفتم

سفرنامه ما هم سفری شد ...

دگر وقت تمام است و باید بروم زود به خانه

ببخشید که از عشق نداریم نشانه ...

دو بیت از دو غزل حُسن ختام شب رؤیایی این شاعر مهجور زمانه 

یکی اینکه  ببخشید که من ساده نوشتم پُر ایراد و بهانه  

«که هرکس به زبانی صِفَت وصف تو گوید

و بلبل به غزل خوانی و  قمری به ترانه»         

و آن بیت و مضمون دگر، این که نمی خواستم این گونه که سَربار تو باشم

و یا آر تو باشم، و باید که گرفتار تو باشم 

«و معراج من این بس که چو خار سر دیوار از دور ، تماشایی گلزار تو باشم »

 

 

میلاد سلاطین عشق مبارک

 

اي غلامان اگرت بار گنه سنگين شد

غم مخور چونكه حسين شافع عصيان آمد

 


گردي زمين از نظر عاقل و هشيار

بسيار شبيه است به ماهيت رخسار

يك چشم زمين صحن طلايي حسين است

چشم دگرش صحن اباالفضل علمدار

ميلاد سرتاسر سعادت سلاطين عشق

 

 

آقا ابا عبدالله الحسين (ع)

آقا ابالفضل العباس (ع)

 

 

 

آقا زين العابدين (ع)

 

به محضر منجي عالم بشريت آقا حجت ابن الحسن المهدي ارواحنا له الفدا و همه شیعیان جهان مبارك باد

 

 

 

تاریخ نگاران وقایع کربلا

 

اولین کسانی که درباره واقعه کربلا،‌کتاب نوشتند چه کسانی بودند؟


به جهت عظمت ، عمق تأثیرگذاری و گستردگی بازتاب حادثه کربلا ، از سده های نخستین ، حتی در قرن اوّل هجری (که نوشتن تاریخ و سیره به جهت سیاست خلیفه دوم، عمر ممنوع بود) بسیاری از نویسندگان تاریخ و سیره در این باره کتاب نوشته اند . آنان با نگارش آثاری نگذاشته‌اند این رویداد مهم به فراموشی سپرده شود ، یا تنها در نقل ها باقی بماند.

اولین تاریخ نگاران واقعه کربلا :

1 – اصبغ بن نباته مجاشعی

از برخی اسناد به دست می‌آید‌ نخستین کسی که اقدام به ثبت واقعه کربلا کرد، اصبغ بن نباته مجاشعی است . اوکتابی نوشت به نام «مقتل الحسین(ع)».(1) وی از یاران خاص و فداکار امیرمؤمنان علی(ع) به حساب می‌آمد و از شجاعان عرب بود که با امام تا مرز کشته شدن بیعت کرد.(2)

درگذشت وی را برخی بعد از قرن اوّل هجری(3) و برخی سال 64هـجری به بعد نوشته‌اند.(4)

2- جابر بن یزید جعفی

دومین کسی که در مورد حادثه کربلا کتاب نوشته جابر بن یزید جعفی است .کتاب او نیز به نام «مقتل الحسین» است.(5)

روایات زیادی از واقعه کربلا از جابر نقل شده که نوزده روایت آن در کامل الزیارات می‌باشد.(6) جابر از محدثان سرشناس کوفه و از مراجع علوم دینی زمان خویش در کوفه در اواخر دوره اموی و اوائل دوره عباسی و شاگرد امام باقر است که بیشتر دانش خود را در مدت هیجده سال شاگردی از آن حضرت فراگرفته و محضر امام صادق(ع) را نیز درک کرده است. او در سال 128هـ درگذشته است.(7)

3 - ابو مخنف( لوط بن یحیى)

کسی که به صورت مفصل واقعه کربلا را با عنوان «مقتل الحسین» به نگارش در آورد ابو مخنف لوط بن یحیى بن سعید بن مخنف بن سلیم ازدی غامدی کوفی است. این کتاب مرجع بیشتر مورخان قرار گرفت. وی که در قرن دوم (متوفای 158هـ) می‌زیست (8) از خاندانی عراقی و از شیعیان و محدثان بزرگ کوفه به شمار می‌آید.(9) جدش مخنف بن سلیم از یاران امام علی(ع) بود.

کتاب «مقتل الحسین» ابو مخنف وجود ندارد، و آن چه از مطالب آن به دست ما رسیده، گزارش‌هایی است که در تاریخ طبری، ارشاد شیخ مفید و مقاتل الطالبیین ابو الفرج اصفهانی آمده است.

طبری، مطالب کتاب ابو مخنف را به روایت هشام بن محمد بن سائب کلبی کوفی (متوفای 206هـ) از شاگردان ابو مخنف آورده باشد، ولی محتمل است که مطالب را تلخیص یا ناقص نقل کرده و یا برخی را نیاورده باشد. طبری گزارش کاملی از واقعه کربلا نمی‌دهد. مطالب زیادی دربارة واقعه کربلا از ابن مخنف نقل شده که منحصر به فرد و با اهمیت است. مجموع روایاتی که طبری از ابی مخنف نقل کرده 586 روایت می‌باشد.(10)

شیخ مفید نیز بیشترین مطالب ابو مخنف را در ارشاد از طریق هشام بن محمد کلبی نقل کرده است، چون تشابه زیادی با طبری دارد. هر چند تفاوت‌هایی دیده می‌شود که می‌تواند ناشی از استفادة شیخ مفید از متن اصلی مقتل ابو مخنف باشد، همچنان که احتمال می‌رود شیخ مفید با استفاده از منابع دیگر، جملاتی را بر متن روایات ابو مخنف افزوده باشد.

ابوالفرج اصفهانی نیز در کتاب مقاتل الطالبیین مطالب بسیاری از ابو مخنف آورده است. علاوه مطالبی از این سوی و آن سوی و روایاتی از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بر آن افزوده که در منابع دیگر نیامده است.(11)

مقتل الحسین ابومخنف دارای اهمیت است و می‌تواند صحیح‌ترین گزارش دربارة رخداد کربلا باشد که به واقع نزدیک است. بسیاری از اخبار ابو مخنف توسط کسانی گزارش شده که در کربلا حضور داشته و یا با یک یا دو واسطه نقل شده است.

به عنوان «مقتل ابو مخنف» مقاتل گوناگونی چاپ و منتشر شده که هیچ کدام «مقتل الحسین» ابو مخنف نیست. تنها مأخذی که روایات ابو مخنف را مبسوط نقل کرده تاریخ طبری است که دانشمند فرزانه، جناب آقای شیخ هادی یوسفی غروی، آن ها را استخراج و به عنوان «وقعة الطف لابی مخنف» منتشر کرده است.

4- ابو منذر، هشام بن محمد بن سائب کلبی کوفی

وی از دانشمندان بزرگ قرن دوم و اوائل قرن سوم، نیز از بزرگانی است که درباره واقعه کربلا، کتاب نوشته است. او، در علم انساب ( نَسَب شناسی) سرآمد عالمان عصر خویش به حساب می‌آمد. جد وی «بشر» همراه سه فرزندش: سائب، عبید و عبدالرحمن در جنگ جمل و صفین جزو سپاهیان علی(ع) بودند.

بیشتر خاندان او اهل دین و دانش و ادب و هوادار خاندان علی(ع) و مخالف بنی امیه بودند. پدر هشام، محمد بن سائب، نیز از عالمان به نام زمان خویش بود. محمد در بصره، تفسیر می‌گفت. هشام و پدرش به دلیل گرایش های شیعی، مورد طعن فراوان قرار گرفتتد .

هشام کتاب‌های زیادی تألیف کرد که تعداد آن ها از یک صد و پنجاه عنوان، بیشتر است. ابن سعد در طبقات الکبری ، مسعودی در مروج الذهب و طبری در تاریخ الامم و الملوک مطالب زیادی از هشام کلبی نقل کرده و او را موثق دانسته‌اند. از مأخذ مهم یعقوبی در نقد تاریخ، نوشته‌های هشام است. هشام، درباره اخبار اسلام تألیفات زیاد داشته(12) همان طور که از تاریخ طبری استفاده می‌شود، وی راوی اخبار ابو مخنف شیعی می‌باشد.

هشام، کتابی دارد که دربارة وقایع کربلا نوشته، آن چه از استادش ابو مخنف در این رابطه شنیده، همچنین مطالبی که از استاد دیگرش عوانة بن حکم( متوفی 158) فرا گرفته، در آن جمع‌آوری کرده است. قدیمی ترین نقل ها دربارة واقعه کربلا، در تاریخ طبری از طریق هشام کلبی نقل شده است . طبری آن ها را در ضمن حوادث سال 60 و 61،‌ در کتاب تاریخ خود نقل می‌کند.

بعد از طبری، از جمله کسانی که بدون واسطه دربارة واقعه کربلا، از هشام کلبی، مطالبی نقل می‌کند، شیخ مفید در ارشاد است که به نظر می‌رسد عمده مطالب مربوط به کربلا را، از هشام کلبی نقل می‌کند، (13)

همچنین از مهم‌ترین مصادر بلاذری، در «جمل من انساب الاشراف» نوشته‌های هشام کلبی می‌باشد.(14)

درگذشت او را سال 204 ذکر کرده‌اند.(15)

کتاب‌های معتبری که بعدها مورخان، درباره واقعه کربلا نوشته‌اند، بیشتر مطالب خود را از افرادی که ذکرشد، گرفته‌اند.

-----------------------------------------------------------------------------------

پی‌نوشت‌ها:

1ـ‌ عبرات المصطفین فی مقتل الحسین،‌ محمدباقر محمودی، ج 1، ص 6؛ الذریعة الى تصاینف الشیعه، ج 22، ص 23 ـ 24.

2ـ قاموس الرجال،‌محمدتقی تستری، ج 2، ص 166.

3ـ الذریعه الى تصانیف الشیعه، آغا بزرگ طهرانی، ج 22، ص 23.

4ـ عبرات المصطفین، ج 1، ص 6.

5ـ رجال نجاشی، ج 1، ص313 و 315، شماره 330.

6ـ میراث مکتوب شیعه از سه قرن نخستین هجری، دکتر سید حسین مدرسی طباطبایی، ترجمه سید علی قرائی و رسول جعفریان، ص124، 125،‌141و 142.

7ـ رجال نجاشی، ج1، ص 314.

8ـ وقعة الطف، ص 8.

9ـ رجال نجاشی، ج 2، ص 191، شماره 873.

10ـ تاریخ سیاسی اسلام - سیره رسول خدا، جعفریان، ص 86.

11ـ تأملی در نهضت عاشورا، رسول جعفریان، ص 20.

12ـ هشام ابو منذر، هشام بن محمد کلبی، الاصنام، ترجمه سید محمدرضا جلالی نایینی، ص 31، 35 و43 .

13ـ وقعة الطف، ص 8.

14 – مقدمه جمل من انساب الاشراف، ج1، ص 1.

15- وفیات الاعیان، ج 6، ص 82 و 84 .