با احتیاط ڪ ـتاب مرا ورق بزنـــــــ ܓ✿  پست ثابت ܓܨ✿

 

 

 

 

و سطـر

ســــطــر

شعرهاﮯ منــــــ

گام هاﮯ بلند (نا)مردﮯ ستـــــ


ڪ واژه هاﮯ غرورم را لگدمال كرده استــــــ

 

 خواننده ﮯ عزیز

 با احتیاط ڪ ـتاب مرا ورق بزنـــــــ

 تمام عـــــاشقانه هایم درد مـﮯ كنند!

 

پی نوشت

بعضـــے چــــیـزهــآ را " بـــــایــــد " بـــنـویـــسـم

نــهــ  بـرآے ایــنڪهـ هـــمهــ " بــخونــن " و بـگن " عــالیـهـ "

بــــــــرآے اینـڪهــــــ " خـــــفـــهــــ نـــــشــــم "

هــــــــمـــــیــــــن !!


این وبلاگ و تمامے مطالبش متعلق به هیچ كسے نیست 

"هـــــیـــــــچـــــــکــــــــس"

صرفا برای خودم و براے سرگرمے مینویسم

"سوء تفاهم نشه" 

هروقت كسے لیاقت و ارزش وقت گذاشتن رو داشت

این وبلاگ رو تقدیمش مےكنم.

 

 

از من به شما نصیحت...

 

 

از من به شما نصیحت...

هــرگز از سمت جـــلو به یک گاو ،


از سمــت عقب به یک اسب ،

و از " هیچ " سمـــتی به یک احمق نزدیک نـشوید !

 

باز یک حال عجیب پر شده از رنگ حرم...

 

 

یک بلیط
باز یک حال عجیب
پر شده از رنگ حرم
رنگ یک اذن ورود
رنگ یک گنبد زرد
هر حیاطی یک حوض
پر ز آب کوثر
و وضو بر لب حوض
باز هم اذن ورود
یک قدم تا مقصود
در همین حین میان رویا
ناگهان بغض مرا می گیرد
گویی انگار مشرف شده ام
به خودم می آیم
چند روزی به سفر هست هنوز …

نفرین من نیست!گِردیِ زمین است ....

 

یک روز
با نگاهت
لبانم را بستیُ
مجابم کردی به "عشق".

یک روز
با کلامت
دلم را شکستیُ ...
چشم بستی بر بی کسی ام!

یک روز هم
برای همیشه رفتیُ
چشمانم را به در دوختی!

اینکه حالا
پا در کوچه ی شب می گذاری
سیگار بر دست
کام می گیری ذره ذره
تنهاییت را ...

نفرین من نیست!
گِردیِ زمین است ....

گاهی پاییـز خیالِ رفتن نداره . ..

 

کارت پستال درخواستی طراحان


اشتباهه اگه فکر کنیم «پـاییـزِ» هر سال نود روزه !

گاهی پاییـز تموم شدنی نیست ؛
ادامه داره تا تَه دنیا ،
تا لحظه‌ی تحویلِ سالِ نـو ،
تا یا مُقَلِب‌َ القُلوب ،
تا بهارنارنج‌های سالِ آینده ،
تا آخرین روزِ قرنِ شمسی ...

گاهی پاییـز خیالِ رفتن نداره .
گاهی باید هر چهار فصل سال رو به‌نام «پـاییـز» نوشت ...

گاهی باید با «پـاییـز» زندگی کرد ...

" کیوان ارزاقی "

بی تو اینجا همه شب یلداست...

 

 

کارت پستال درخواستی طراحان

گیرم که یلدا هم بیاید.

شبی هم به درازا بکشد.

برفی هم ببارد.

سفره ای هم چیده شود.

اناری هم باشد.

و دیوان حافظی هم.

چه یلدایی؟

چه برفی؟

چه فالی؟

بی تو اینجا همه شب یلداست.

همه شب سرد است.

همه شب فال مرا می گیرد،

یاد آشفته تو...

کاش می شد ...

 

مــــی شود یک شب خوابید ،

و صبــح

با خبــر شد ، غم ها را از یک کنــار به دور ریخته اند ؟!

که اگـــر اشکی هست ...

یا از عمــق ِ شادمانی دلی بی درد است ؛

یا از پــس ِ به هم رسیدن های دور ...

یا گـــریه ی کودکی

که دست بی حواسش ، بادبادکـــی را بر باد می دهد !

کــاش مــی شد

یک صبــح

کسی زنگ خانه هامان را بــزند بگــوید :

با دست ِ پـــر آمده ایم ...

با لبــخند ،

با قلب هایی آکنده از عشــق های واقعی .

از آن ســـوی دوست داشتن ها ...

آمده ایم بمــانیم و ...

هـــرگز نرویم !!

از وبلاگ هر شعر..یک دنیا

اى كه دل ها همه از داغ غمت غمگين است

 

 

اى كه دل ها همه از داغ غمت غمگين است

وى كه از خون تو صحراى بلا رنگين است

نرود ياد لب تشنه ات از خاطره ها

هر كه را مى نگرم از غم تو غمگين است

 

زان فداكارى و جانبازى مردانه تو

به لب خلق جهان تا به ابد تحسين است

نازم آن همت والا كه تو را بود حسين

كه قيامت سبب رشد و بقاى دين است

 

جان ز كف دادن و تسليم به ظالم نشدن

آرى آرى به خدا همت عالى اين است

جاودان خاطره نهضت خونين تو شد

چون كه دين زنده از آن خاطره خونين است

 

جان به قربان تو اى كشته كه خود فرمودى

مرگ با نام به از زندگى ننگين است

زان جفايى كه به جان تو روا داشت يزيد

تا ابد ديده تاريخ بر او بدبين است

 

ميهمان كشتن و آنگاه اسيرى عيال

اين گناهى است كه مستوجب صد نفرين است

هر كه از صدق و صفا دست به دامان تو زد

عزت هر دو جهانش به خدا تأمين است

 

چه كنم گر نكنم گريه به مظلومى تو

گريه آبى است كه بر آتش دل تسكين است

تا منظم به جهان گردش ليل است و نهار

تا منوّر به فضا مهر و مه و پروين است

 

بر تو و بر همه ياران شهيد تو درود

كه ز خون شهدا عزّت دين تضمين است

غير نام تو نباشد به زبان «خسرو» را

كه ز نام تو بود گر سخنش شيرين است

آن قدر ها که عاشق او بودم او نبود

 

 

آن قدر ها که عاشق او بودم او نبود

در واژه های سوخته اش رنگ و بو نبود

 

من با تمام سادگی ام حرف می زدم

با چشم او ولی خبر از گفت و گو نبود

 

می گفت: باتو هستم و مثل تو عاشقم

اما درون سینه ی او های و هو نبود

 

حتی اگر قبول کنم لاف عشق را

آن قدر ها که دربه درش بودم او نبود

 

آن قدر محو او شده بودم که روز و شب

غیر از خیالش آیینه ام روبه رو نبود

 

دامن کشیده بود و از این کوچه می گذشت

وقتی مرا مضایقه از آبرو نبود

 

آن روز ها که چیدم از آن باغ سبز، سیب

دست فریبکاری اش این قدر رو نبود!

 

پروانه نجاتی

 

ツ˜”*°•سمانه عزیزم تولدت مبارک•°*”˜ツ

 

 

امروز برایت زیبا ترین گــــــــــــل های دنیا را خواهم آورد،

هرچند تو مهربان تر از همه آن هایی.

امروز تولــــــــــــد تو تولد همه خوبی هاست...



نایت اسکین
 
میلادت ای دوست مبارک باشد
پیوسته دلت شاد سعادت باشد
هر سبزۀ سبز رنگ بهارت باشد
راهـت سپید راه عــدالـت باشد
چـــشـــم شــادی نگارت باشد
ایــــــزد پـشـت و پـناهت باشد
میلادت ای دوست مبارک باشد
دلـشاد ازین اهل جماعت باشد.
 

هر روز برایت رویایی باشد در دست
نه دوردست

عشقی باشد در دل

نه در سر

و دلیلی باشد برای زندگی

نه روز مره گی


 

 تولدت مبارک سمانه جون

 

 

 

 

  این دسته گل با یه بغل آرزوهایه قشنگ  

 از طرف بچه هایه وب تقدیم به تو

 

نایت اسکین

 

یه کیک خیلی خوش طعم، با چند تا شمع روشن

یکی به نیت تو یکی از طرف من

الهی که هزارسال همین جشنو بگیریم

به خاطر و جودت و به افتخار بودن

 

نایت اسکین


با تو ام کهنه رفیق :
یاد ایام قشنگی که گذشت
کنج قلبم گرم است!
آرزویم همه سر سبزی توست
تن تو سالم و روحت شاداب
آنچه شایسته توست خواهانم
دل یک دانه ی تو سبز و بهاری ، روزگارت خوش باد
میلادت ای دوست مبارک

 

ابـــــراهیم قـــرار بــود دلش را قـــربانی کند ...

 

ابـــــراهیم

قـــرار بــود دلش را قـــربانی کند ...

اسماعــــیل ،

فقــط بهانه ی عاشقی بود !!

 

پ.ن

قربان، عید بندگی و سرسپردگی مبارک باد...

" نبــــودن "مهم تــــر از " چـــرا نبودن " است !!

 

مــا زن ها ...

چـــرخ و فلکی از " چـــرا " ها سواریم !

چـــرا رفت ؟

چـــرا آمد اصلا ؟

چــرا ؟

چــــرا ؟؟

...

چــــرا نخندید ؟؟!


یکــــی بیاید تکانمان بدهـــد ...

بگوید :

پــــیاده شوید !!

" نبــــودن "

مهم تــــر از " چـــرا نبودن " است !!

شاعــــر : مهدیه لطیفی

تا تو بودی ...





 


تا تو بودی در شبم، من ماه تابان داشتم
روبروی چشم خود چشمی غزلخوان داشتم


حال اگر چه هیچ نذری عهده دار ِ وصل نیست
یک زمان پیشآمدی بودم که امکان داشتم


ماجراهایی که با من زیر باران داشتی
شعر اگر می شد قریب پنج دیوان داشتم


بعد تو بیش از همه فکرم به این مشغول بود
من چه چیزی کمتر از آن نارفیقان داشتم؟!


ساده از «من بی تو می میرم» گذشتی خوب من!

من به این یک جمله ی خود سخت ایمان داشتم


لحظه ی تشییع من از دور بویت می رسید
تا دو ساعت بعد دفنم همچنان جان داشتم!!

 

ای وای اگر امام رضایی نداشتم..

 

کارت پستال درخواستی طراحان

بالم شکسته بود و هوایی نداشتم

از دست روزگار رهایی نداشتم

 

بیهوده نیست عاشق گنبد طلا شدم

مشهد اگر نبود که جایی نداشتم

 

دردم زیاد بود و طبیبی مرا ندید

دردم زیاد بود و دوایی نداشتم

کارت پستال درخواستی طراحان 

گفتم مگر امام رضا چاره‌ای کند

ای وای اگر امام رضایی نداشتم

 

گفتند در حرم همه را راه می‌دهند

اصلاً بنای بی‌سروپایی نداشتم

کارت پستال درخواستی طراحان 

میل تو بر دل آمد و میل گناه رفت

ورنه من از گناه اِبایی نداشتم

 

چندین شب است گریه شده کار من ولی

باز هم برات کرب ‌و بلا یی نداشتم

(علي اكبر لطيفيان)

حرفی نیست...فقط خَستــه ام...

 

 

 

من یه روزی دختری بودم که از ته دل میخنـدیـدم!

من یه روز آرومترین اعصاب دنیا رو داشتم!

اکنـون بی آنکه شاد باشم نفس میکشم...

بی آنکه شاد باشم زندگی میکنم...

دیگران از کنارم عبـور میکننـد

سرد و سنگین.... بی آنکه نامم را به خاطر بیاورنـد

جـوری عبـور میکننـد که انگار مَـن نیستم...

حرفی نیست...فقط خَستــه ام...

من دختری هستم که با تمامِ تـوان با سرنـوشت میجنگـد

و چه جنگِ نا برابری... من خستــه ام ولی مغلـوب نخواهم شد